![]() |
||
صفحه نخست خبرگزاري فارس: نويسنده با برشمردن نقاط قوت ايرانيان مانند اسلامـ وطنپرستيـ شجاعت و ...، هرگونه تلاش غرب براي تجزيه ج.ا.ايران را بيهوده دانسته و به دولتمردان غربي هشدار ميدهد كه تنها راه مبارزه با ج.ا.ايران، زمينههاي فرهنگيـ اجتماعي و اقتصادي است نه برخوردهاي خشونتآميز و .... خلاصه : نوشتار حاضر ترجمه مقالهاي است با عنوان “Domestic Threats to Iranian Stability (Khuzistan and Bluchistan)” كه توسط آقاي «ميشل رابين» نوشته و در پايگاه اينترنتي «مركز مطالعات اورشليم» منتشر شده است. نويسنده در اين مقاله ضمن بررسي حوادث خشونتبار اخير در مناطق مرزي ج.ا.ايران (خوزستانـ بلوچستان) اين موضوع را با تحركات سياسي و جداييطلبيهاي قويـ مذهبي در اين مناطق مرتبط دانسته و معتقد است كه در سالهاي گذشته، صدام به دنبال معرفي خود به عنوان رهبر آزاديخواه اعراب خوزستان بوده است. به اعتقاد نويسنده صدام به دنبال تجزيه خوزستان نبوده است بلكه وي خواستار وحدت و يكپارچگي سرزمينهاي عربي بود. نويسنده با برشمردن نقاط قوت ايرانيان مانند اسلامـ وطنپرستيـ شجاعت و ...، هرگونه تلاش غرب براي تجزيه ج.ا.ايران را بيهوده دانسته و به دولتمردان غربي هشدار ميدهد كه تنها راه مبارزه با ج.ا.ايران، زمينههاي فرهنگيـ اجتماعي و اقتصادي است نه برخوردهاي خشونتآميز و .... با توجه به اهميت موضوع و به منظور آشنايي محققين محترم با ديدگاهها و مواضع مختلف، نسبت به ترجمه و انتشار اين مقاله اقدام شده است. انشاءالله مفيد واقع شود. دورنماي جداسازي قومي در ايران عليرغم اينكه زبان فارسي به عنوان زبان اصلي و رسمي در سراسر كشور رايج است. گويشها و زبانهاي مختلفي نيز در سراسر كشور وجود دارد. گويشهايي مانند: آذري، كردي و ... كه در واقع جزء زبانهايي هستند كه بسياري از شهروندان ايراني در برخي از استانها با آن صحبت ميكنند. از سالهاي بسيار قبل مردم به دنبال جدايي و استقلال بودهاند و حتي سنيها هم سهمي در اين ميان داشتهاند. در اوائل قرن 19، برادر ناتني شاه فرماندار اصفهان بود كه پيشنهاد جدايي جنوب ايران از پايتخت، را ارائه داد و برخي ديگر از خليفههاي جزاير و كشورهاي عربي حاشيه خليج فارس ديگر حاضر نبودند به ايران ماليات پرداخت نمايند و به تجار خليج فارس اعلام نمودند كه ديگر تحت كنترل ايران نبوده و مستقل ميباشند. در زمان جنگ جهاني اول، هرج و مرج و قحطي به ايران سرايت كرد و شرايط به گونهاي بود كه گويي اصلاً حكومتي وجود نداشت. در سال 1920 ميرزا كوچك خان سردار جنگل شمال ايران به عنوان رابين هود استقلال شمال ايران را از تحت سلطة شوروي اعلام نمود. رضاخان، در سال 1925 خود را به عنوان پادشاه ايران معرفي كرد. شورشهايي را در آذربايجان، گيلان، كردستان وخوزستان و برخي از قبايل جنوبي ايران را سركوب كرد. بعدها پسر وي محمدرضا به قدرت رسيد كه در سال 1979 توسط حكومت جمهوري اسلامي ايران سرنگون شد. گرچه تجزبهطلبي از مسائل داخلي ايران محسوب ميشده ولي هميشه تحت حمايت قدرتهاي خارجي همانند بريتانيا، روسيه، دولت عثماني قرار گرفته است و هميشه مردم ايران به دنبال آزادي و حقوق قومي خود با حمايت بيگانگان بوده است. * تنش در خوزستان در ماههاي اخير خشونتهايي در دو استان خوزستان و سيستان و بلوچستان توجه [محافل مختلف خبري] خصوصاً غربيها را به خود جلب نموده است. خوزستان داراي منابع غني و با ميراث وسيع ميباشد. كه محل زندگي دانيال پيامبر بوده است. شهر بندري خرمشهر پل ارتباطي بين ايران و بصره عراق در كنار شطالعرب بوده و اكثر جمعيت اين استان از اعراب ميباشند كه در قرن 20 تحت عنوان «عربستان ايران» معروف شد. و در همين قرن از لحاظ استراتژيك يك منطقه بسيار مهم شناخته شد. خصوصاً پس از اكتشاف ميادين نفتي در سال 1908 كه باعث تأسيس شركت آنگلوـ پرشين شد. اين منطقه خواستار خودمختاري عملي در اوائل قرن 20 شد و اين امر باعث بروز اختلافات در قانون اساسي، جنگهاي داخلي، تهاجم انگلستان در جنگ جهاني اول گرديد كه منجر به زمينگير شدن حكومت مركزي شد. بعد از تقليل دادن مساحت اين منطقه توسط رضاخان اين منطقه بعدها به عنوان خوزستان شناخته شد. در سال 1980 با تهاجم عراق به ايران، صدام تصور ايفاء نقش قومگرايي را در سر پروانيد و خود را آزاديخواه اعراب خوزستان معرفي نمود. در طول 8 سال جنگ اين استان متحمل خسارات بسيار سنگين شد. تهاجم عراقيها از زمين و هوا به شهرهاي مختلف خوزستان نيز باعث از بين رفتن پالايشگاههاي آبادان و اهواز و مهاجرت بسياري از مردم اين منطقه به ديگر مناطق دور از دسترس موشكهاي صدام همانند شهرهاي مشهد و شيراز شد. بازسازي اين استان پس از اتمام جنگ همواره با تنشهايي همراه بوده است. در آبادان و خرمشهر ناآراميهايي به دليل نبود آب شرب تميز و كافي به وقوع پيوست كه روزنامهها دليل اصلي اين آشوبها را كمبود خانه و محصولات كشاورزي اعلام نمودند. اعتقاد مردم اين منطقه تا به امروز بر اين بوده است كه دولت ساختن مساجد را مقدم بر سازندگي بيمارستانها و مدارس ميداند. پس از سرنگوني صدام تحركات تروريستي در اين منطقه مشاهده شد. ناآرامي در اهواز صورت گرفت كه علت اصلي آن در پي اعلام نامة محمدعلي ابطحي (كه وي متعاقباً جعلي بودن آن را اعلام داشت) مبني بر خارج كردن قوم عرب و جايگزين كردن آن با قوميت فارسي در اين منطقه بود كه منجر به وقوع تظاهرات خونين شد. راديو فردا از كشته و زخمي شدن 20 نفر گزارشي را ارائه داد. پيآمد اين ناآرامي باعث شد كه مقامات ايراني 300 نفر مظنون در اين حادثه را دستگير نمايد و مقامات قضايي دستور محكوميت آنها را صادر كند و به دستور همين منبع آب، تلفن و برق و گاز اين منطقه تا مدتي قطع گرديد. در 12 ژوئن 2005، 4 بمب در اهواز منفجر گرديد كه منجر به كشته شدن 8 تن و زخمي شدن چندين نفر ديگر شد. در بمبگذاري ديگري در 15 اكتبر 2005 حداقل 4 تن كشته و 8 تن ديگر زخمي شدند. تعدادي از گروههاي قومي ادعاي موجوديت اعراب خوزستان را تحت عناوين مختلف سازماني همانند، حزب تحكيم دموكراتيك الاهواز، مركز مطالعات اهواز، مركز اطلاعات انقلابي اهواز، شوراي انقلابي الاهواز، خواستار شدند اين گروهها داراي يك شبكه اينترنتي ميباشند و از طريق پايگاه اينترنتي “Al.ahwaz.com” اخبار و منابع مورد نياز براي شورش را در اختيار جمعيت عرب منطقه قرار ميدهند. تهران مسبب همة اين ناآراميها، خصوصاً بمبگذاريهاي اخير را انگليسيها دانسته است. حضور نظاميان انگليسي در بصره و در اطراف شهرهاي جنوبي هممرز عراق با ايران، وجود كارشناسان نفتي در خوزستان و تاريخچه قديمي حضور انگليسيها در اين منطقه و محكوم نكردن حزب مجاهدين خلق، از دلايلي مهمي هستند كه ايران انگلستان را متهم به اين كار نموده است. * مشكل سيستان و بلوچستان اعتراضاتي از طرف جمعيت بلوچستان در خصوص تبعيض قومي و مذهبي صورت گرفت. حكومت جمهوري اسلامي مذهب شيعه را به صورت يك مذهب اصلي و رسمي كشور توسط آيتالله خميني اعلام نمود. سنيها اكثر جمعيت سيستان و بلوچستان را تشكيل ميدهند. تنش جداييطلبي در سال 1993 با تغيير در چندين مسجد سنيها روي داد. يكسري از رهبران سني بلوچ و كرد در موقعيتهاي مشكوك مردند. در ماه مارس 1996 براي مثال مأموران ايراني مولوي عبدالمالك يك روحاني بلوچ سني را در كراچي پاكستان به قتل رساندند. و تعدادي بمب در ماه اكتبر 2000 منفجر شد. و نيز در ماه ژوئن 2005 موجي از بمبگذاريهاي تروريستي در زاهدان به وقوع پيوست. وجود مواد مخدر و ديگر جرائم به جز جداييطلبي قومي، از بزرگترين تهديدات بيثباتي داخلي ايران محسوب ميشوند. ورود مواد مخدر از طريق مرزهاي پاكستان و افغانستان با كنترل ضعيف انجام ميشود. همكاريهاي امنيت مرزي بين ايران و پاكستان رو به وخامت ميرود. زماني كه شورش بلوچي در پاكستان به وقوع پيوست. ايران حمايت خود را از اين موضوع ابراز نمود و اين موضوع نيز بر شدت اختلافات دو كشور افزود. مشكل مواد مخدر در ايران بسيار اساسي ميباشد. ايران 10% تا 15% توان جلوگيري از حمل و نقل را دارد ولي اين كشور نه تنها محل ترانزيت بلكه محل مصرف آنها نيز محسوب ميگردد. مصرف و فروش مواد مخدر در ايران بسيار زياد به چشم ميخورد. آدمربايي و زد و خورد مأموران انتظامي ايران با اشرار هميشه وجود داشته است. اخيراً گروهي از قبايل دست به ربودن جهانگردان اروپايي زدند. در سال 2003 جبهه متحد بلوچستان طي اطلاعيهاي هرگونه اتهام آدمربايي از طرف دولت ايران را تكذيب نمود. متهم كردن گروههاي منطقهاي يا همكاريهاي ناكافي، افغانستان و پاكستان شايد به مراتب براي مقامات دولت جمهوري اسلامي ايران از مبارزه با فساد در ميان قوانين ايران با استفاده از نيروهاي قدرتمند سپاه پاسداران انقلاب اسلامي و عواملي كه در قاچاق شريك جرم ميباشند. خيلي راحتتر به نظر ميرسد. شايد خشونتها در بلوچستان به دليل عوامل قوميتي بوده باشد. ولي علت اصلي آن بيقانوني تلقي ميشود. دولت مركزي تبعيض و تفاوتهاي زيادي را در اين منطقه داشته است كه باعث عدم توسعه و پيشرفت آن گرديده است. وجود مشكلات در سيستان و بلوچستان و خوزستان حاكي از آن است كه دولت جمهوري اسلامي ايران با مشكلات جدي در اين منطقه مواجه است. * نتيجهگيري وضعيت حكومت جمهوري اسلامي ايران در ميان بسياري از اقشار مردم خيلي مطلوب به نظر نميرسد و با توجه به آمار و تحقيقات فقط 20% مردم از اين حكومت حمايت مينمايند و 80% ديگر از مخالفين آن محسوب ميشوند. اطلاعاتي حاكي از آن است كه اكثر جوانان ايراني به دنبال آزادي از نوع غربي ميباشند ولي بدين معني نيست كه عرق ميهنپرستي نداشته باشند. مليگرايي به عنوان يك نيروي قدرتمند در ايران محسوب ميگردد و دولت با افزايش قيمت نفت درصدد است كه شايد بتواند چند سال ديگر بر مسند حكومت قرار داشته باشد. اغلب جمعيت كشور از مخالفين روحانيون ميباشند. چنين تصور ميشود كه پس از سرنگوني حكومت، ايران به صورت يكپارچه عليه اسلامگرايي به عنوان يك نيروي قوي در منطقه تبديل خواهد شد. نه واشنگتن و نه دموكراسي غرب هيچكس سعي براي مداخله در ايران ندارند و به همين منظور نه تنها تأثير معكوس خواهند ديد بلكه به اهداف كوتاهمدت و استراتژيك طويلالمدت خود آسيب خواهند رساند و چنين به نظر ميرسد كه واقعگرايان اشتباه ميكنند. ................................................................................................................. نويسنده: ميشل رابين منبع: موسسه مطالعات انديشه سازان نور فارس نيوز
|
|
|
![]() |